روز زنان و دختران دانشمند
خستگی ناپذیرند و درجا نمیزنند، در جنگ درونشان که بین جنسیت و هدف است، مدال پیروزی را با دست های توامندشان گردن هدف انداختند، انگیره
خستگی ناپذیرند و درجا نمیزنند، در جنگ درونشان که بین جنسیت و هدف است، مدال پیروزی را با دست های توامندشان گردن هدف انداختند، انگیره
کسی که معلم عذر او را برای نرفتن به مدرسه از مادرش خواست، اما تا دنیا دنیاست، مردم این کره خاکی برای وجود و حضورش،
لحظه ها و عمر خود را فدا کردند، تمام نشدن ها، خستگی ها، بی رحمی ها و مریضی ها را به جان خریدند، تا مردمی
نوازش انگشتان روی سیم هایی که روی یک بدنه چوبی دراز کشیده اند، برای خیلی از آدم های جهان تداعی کننده روزهای تلخ و شیرین
کنار و کمی پایین تر از سطح دریاها جا خوش کرده اند، از باران هایی که میبارد، آب قرض میگیرند تا برای خودشان دریاچه کوچکی
پریدن از خواب با صدای بی وقت تلفن، خستگی ها و شب بیدار ماندن های پی در پی، اما این ها مهم نیست، قرار بر
تا زمانی که احساس خطر، قلب کوچولوش رو نشونه نگیره، با کسی کاری نداره. صورت با نمک و شیرینش، وسط خارهایی که احتمالا روی سر
از جای آسون ترش شروع می کنیم، چشمهامون رو ریز و درشت میکنیم تا دوندونه هاشون توی هم چفت بشن، به وسطا که میرسه حوصلهِ
در دهم بهمن ماه، آتش زیر هیزم ها، در آبادی ها یا بلندای کوهستان های ایران می نشیند، تا مردم همراهی و همیاری را، در
چشمهایش برق میزنند و دوخته شدند به مهره های پلاستیکی و رنگی رنگی، با دستان کوچکش تلاش میکند که آنها را در هم چفت کند،