روز آب
حتی تصور لحظهای از نبودنش دشوار است و ما را از هستی ساقط میکند. این مایه عجیب و جادویی که حیات تمام موجودات جهان به
حتی تصور لحظهای از نبودنش دشوار است و ما را از هستی ساقط میکند. این مایه عجیب و جادویی که حیات تمام موجودات جهان به
چه چیزی ممکن است از این زیباتر باشد که آرمانها و خواستههای قلبیت را برای دیگران با احساساتی خالص و پاک روی یک کاغذ آرزو
برای نخست بار سرزمین یونان، آغازگر این انقلاب ورزشی و بی بدیل در جهان شد، که پس از آن هر چهار سال یکبار، در هر
روی میز غذا آروم و بی ادعا نشسته و انتظار میکشه تا نوبتش برسه، بین غذاهای خوشمزه و سالادهای پر ملات، غریب و تنهاست، طعمش
از ساکنان همین قاره است و برخلاف اسمش انگار به شهر علاقه بیشتری دارد. عمر زیادی ندارد اما از لحظه به لحظه زندگی اش برای
هنوز سواد خواندن ندارد. کتابی خوش آب و رنگ و زیبا را در دستان کوچکش محکم نگه داشته است. برای مسواک زدن بهانه نمی گیرد،
روز نیایش و ستایش از پروردگار برای زیبا ترین عنصر هستی، آب روز پاکی و صافی و بی آلایشی و روز آناهیتا، ایزد آب های
در یک روز و فقط برای یک ساعت تمام انسان های کره زمین تصمیم می گیرند که با خاموشی چراغ های زندگی و کارشان یادآوری کنند
چشمهای منتظر بچه های مدرسهای، دانشجویان درمانده از مسیر طولانی و کارمندان و کارگران خسته از کار، دوخته شده به جعبه جادویی که خبر تعطیلی
تمام ابهت و زیبایی اش را مدیون فضای بکر و دست نخورده اش است. فضایی که خالق آن انسان نیست. نظم، در عین حال بی