بعد از صحبت درباره دوبله، نویسندگی، ترجمه و بازیگری آقای تهامی، شاید بهتر باشه که در قسمت آخر این پادکست، از هنری درمورد ایشون حرف بزنیم، که روی ناخودآگاه بیننده و شنونده تاثیر بسیار عمیق و عجیبی داشت و هنوز هم داره. به نقل از یکی از کارگردانان بزرگ سینمای ایران که گفت: وقتی برادرم فیلمی رو در سینما می دید، جوری برای من این فیلم رو با هیجان و آب و تاب تعریف می کرد، که راغب می شدم برم و این فیلم رو در سینما ببینم. نکته جالب این قصه اینکه، بعد از رفتن به سینما و دیدن فیلم ها، متوجه شدم که بیشتر از خود فیلم، اون تعریف های با هیجان و پر جوش و خروش برادرم بود که رغبت دیدن این فیلم رو در من ایجاد می کرد و شاید تمام این فیلم ها به زیبایی تعریف های اون نبود.
می شه گفت که آقای ابوالحسن تهامی نژاد، پایه گذار آنونس های سینمایی، به روش و شکل جدیدی در تاریخ سینمای ایران بودند و همچنان هم هستند. قدرتمند ترین و درخشان ترین تیزرهای سینمایی رو ما سالهای سال با صدای ایشون شنیدیم و بیانی که ایشون با این میزان از قدرت و صلابت روی آنونس ها اجرا می کنند رو از کمتر گوینده ای می شه شنید. به نقل از خیلی از هنرمندان پیش از انقلاب، شاید یکی از دلایل وسوسه شدن مردم برای رفتن به سینما، گویندگی تیزرهای فیلم های سینمایی اون دوران با صدای آقای ابوالحسن تهامی نژاد بود و شایدم این قصه تا امروز ادامه داره. از زمانی که آقای ابوالحسن تهامی شروع به آنونس گفتن فیلم های سینمایی ایرانی و فرنگی کردند، یعنی از سال 1338، رغبت و شوق و اشتیاق مردم برای دیدن این آثار چند برابر می شد و همه فیلمسازان و تهیه کنندگان، مشتاق بودن که صدای با ابهت، شیوا و پر از هیجان آقای تهامی، که لحشون منطبق با ژانر فیلم ها تغییر می کرد و بر ذهن و ناخودآگاه مخاطب تاثیر می ذاشت، بر روی آنونس فیلم های اونها قرار بگیره. آقای تهامی به جهت مسلط بودن به زبان انگلیسی و کمی هم ایتالیایی و شناختی که از این فرهنگ داشتند، و به جهت اینکه با قلم و نوشتن هم به هیچ عنوان غریبه نبودند، آنونس ها رو مطابق با ذائقه و سلیقه ایرانی می نوشتند و با لحن محکم و جذاب خودشون گویندگی می کردند.
تجلی پدیده ای مثلِ خود سینما، آنونس سازی، در ایران واقعه ای بود که از خارج به ایران وارد شد و آروم آروم جای خودش رو بین مردم و طرفدارهای سینما و تماشاگران باز کرد. اولین فیلم بلند سینمایی در ایران (آبی و رابی) بود و اوانس اوهانیان کارگردانی این اثر رو در سال ۱۳۰۹ به عهده گرفت. تا قبل از این، در سالن های محدودی، معمولا فیلم های کوتاهِ خارجی رو اکران می کردند و برای آگاهی و خبر دادن به مردم و تبلیغات فیلم ها، سالهای زیادی از پوستر و پلاکارد استفاده می شد و ساختنِ آنونس که در اون زمان به شکلِ مصطلح، بهش (پیش پرده) می گفتند، با فاصله خیلی زیادتری به ایران رسید. در اون زمان معمولا شخصی کنار پرده سینما وایمیستاد و با صدای بلند، ویژگی های فیلم بعدی که قرار بود در آینده نشون بدند رو در کنارِ خلاصه ای از قصهِ اون فیلم تعریف می کرد. ولی بعد از مدتی این کار توسطِ بلندگوهایی که در داخل سالن قرار داشتند، انجام شد.
رفته رفته به همراه گفتار، قسمتی از سکانس های جذاب و هیجان انگیز فیلم رو هم به مخاطب هم نشون می دادند. طبقِ گفته های ساموئل خاچیکیان، مبتکرِ این آنونس ابداعی، (اوانس اوهانیان) بود.
خیلی واضح نمی شه گفت که اولین آنونس رو چه کسی و برای چه فیلمی ساخت؛ اما همه در مورد این اتفاقِ خاص، هم عقیده اند که اولین فردی که نه به صورتِ مبتدی، بلکه به شکل جدی و برای فیلمهایی که خودش کارگردانی کرده بود، آنونس ساخت، کسی نبود جز ساموئل خاچیکیان.
در اوایل این راه، آنونس برای مخاطبانِ سینمایِ ایران خیلی متداول و رایج نبود. اما در سال 1332، زمانی که هنوز هیچکس برای فیلم های ایرانی آنونسی نساخته بود، ساموئل خاچیکیان از دکتر اسماعیل کوشان، مدیر استودیو پارس فیلم و اولین کسی که دوبله فارسی را به سینماهای ایران هدیه کرد، پرسید که چرا برای تبلیغ فیلم هایی که کارگردانی می کنه، آنونس نمی سازه. آقای کوشان هم بعدِ اینکه ماهیت و موضوعیت آنونس رو متوجه شد، جواب داد که زمان آنونس برای تبلیغ کردن فیلم، کوتاهه. بعد از اینکه خاچیکیان، دومین فیلم سینمایی خودش رو به اسم (دختری از شیراز) به تهیه کنندگی ساناسار خاچاطوریان ساخت، به اون گفت که تصمیم داره برای این فیلم آنونس بسازه. خاچاطوریان اون زمان معنی آنونس رو نمی دونست و فکر می کرد که ساختنِ یک آنونس، مثل ساختنِ خود فیلم، مخارج زیادی داره. اما بعدِ روشن کردن این موضوع توسط ساموئل، متوجه کم هزینه بودن و تکنیکی بودن این اتفاق میشه و اینکه این کار زمان زیادی نمی بره. به هرصورت، ساناسار خاچاطوریان رضایت میده و خاچیکیان از اضافه های فیلم، یک آنونس سه و نیم دقیقه ای می سازه و گویندگی متن رو هم خودش به عهده می گیره. خاچیکیان آنونس رو با برداشتی از خودش که روی جرثقیلی در حال کارگردانی کردنه، شروع کرد. اون در این رابطه، نقل کرده که: ( در آن دوران، مردم به خاطر فیلمِ بازگشت و تئاترهایی که من کار کرده بودم، با نام و حتی چهره من آشنا بودند.) او بعد از این نما، پلان هایی از فیلم رو انتخاب می کنه و پشت سر هم قرار میده. در آن دوره، فیداین به معنی (روشن شدن تدریجی تصویر) و فیداوت به معنی(محو تدریجی تصویر) در فیلم های ایرانی و خارجی رایج بود. خاچیکیان از این روش در آنونسِ فیلم استفاده کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
اینجوری شد که، آنونس یا (پیش پرده)، جای خودش رو بینِ مخاطبین ایرانی باز کرد و طرفدارهای زیادی هم پیدا کرد، به شکلی که سینماها، قبل ازشروع فیلم ها، زمان خیلی طولانی ای رو به پخشِ این آنونس ها اختصاص می دادند. قبلِ انقلاب، به دلیل اینکه بینندگان اشتیاق و علاقه زیادی برای دیدنِ آنونس داشتند، تهیه کنندگان هم سعی میکردند تا طبق خواسته اونها پیش برند و از صحنه های بیشتری در آنونس ها استفاده کنند و آنونس های طولانی تری می ساختند. با توجه به زمانِ فیلمی که قرار بود نمایش داده بشه، تعداد آنونس های پخش شده، متفاوت بود و امکان داشت که نیم ساعتِ قبل از شروع فیلم، مختص به آنونس های ایرانی یا خارجی باشد.
خب برگردیم به جلو و نقل قولی از آقای والی زاده که در آن خاطره ای از دهه 30 رو تعریف کردند: (که در اون سالها فیلمی به اسم (تاراس بولبا) در یک اکران خصوصی روی پرده رفت، اما به دلیل آنونس فوق العاده ای که برای این فیلم ساخته شده بود، و برای تهییج و راغب شدن بیننده، آنونس این فیلم رو قبل از خود فیلم پخش می کردند. )
اما بی نظیری و کیفیت این آنونس به صدای بی همتای گوینده اون، آقای ابوالحسن تهامی برمیگشت، شخصی که آنونس گویی در ایران رو به قبل و بعد از حضور خودش تغییر داد و آقای کاملی که خودش قبل از ایشون به طور جدی این کاررو دنبال می کرد، بعد از درخشش آقای تهامی و علاقه مردم به صدای ایشون، داوطلبانه و مشتاقانه این مسئولیت رو به آقای تهامی سپردند.
می شه با اطمینان گفت که بنیان گذار حرفهِ آنونس گویی در ایران، به لحاظ کیفیت و خلاقیت، آقای ابوالحسن تهامی هستند.
طبق صحبت های جناب تهامی، در اون دوران آنونس گفتن، چیزی نبود که کارمهم و ویژهای به حساب بیاد، افراد خیلی زیادی در این حرفه مشغول به کار بودند و در بین اشخاص حرفه ای هم آقای ایرج دوستدار، منوچهر نوذری و عطاالله کاملی هم آنونس های بسیار زیادی گفته بودند. در سال ۱۳۳۸ که ایشون قابلیت و توانایی گفتنِ آنونس رو در خودشون دیدند، تصمیم گرفتند که این کار رو به صورت مداوم انجام بدند. اولین آنونسی که ایشون گفتند، یک فیلم فارسی بود که در استودیو آژیر فیلم بود دوبله و گویندگی میشد، به اسم در جستجوی داماد. خلاقیت و استعداد آقای تهامی در این کار، سیلِ پیشنهادهای تهیه کننده و فیلمسازان رو به سمت آقای تهامی روانه کرد.
آنونس هایی مثل شاه شاهان، فروغ بی پایان یا اسپارتاکوس در قبل از انقلاب، با صدای آقای تهامی، طرفدارهای جدی دنیا سینما رو به طرف خودش کشوند.
آقای تهامی نژاد از همون سالهای اول شروع کارشون تا همین امروز یک برند تمام عیار برای سینما بودند. می شه گفت که 90 درصد از آنونس های سینمایی قبل از انقلاب و نزدیک به 70 درصد از آنونسهای سینمایی بعد از انقلاب رو ما با صدای زیبا و شنیدنی آقای تهامی نژاد شنیدیم.
انقدر تعداد آنونس هایی که ایشون در این شصت و اندی سال، گویندگی کردند، زیاده، که قابل شمارش نیست. صدای مطمئن و باورپذیر آقای تهامی در گفتن آنونس های مختلف به کنار، اما چیزی که ایشون رو در گفتن آنونس، نسبت به بقیه ناب و منحصر به فرد می کنه، درک عمیقیه که ایشون از اون اثر خاص دارند، برای مثال کافیه تا آنونسِ فیلم فلسفی و وهم انگیزِ معروفِ دیگران ساخته آلخاندرو آمنابار رو ببینید، تا متوجه درک ایشون از فضای رُعب انگیز و خوفناک فیلم بشید. اینکه چقدر صدای ایشون روی آنونس، با فضایی که در فیلم حاکمه مطابقت داره و کُدِ درستی رو به تماشاگر میده. یا مثلا گویندگی آقای تهامی روی آنونسِ فیلم دانکرک به کارگردانی کریستوفر نولان، فیلمی با سه قصه و سه موقعیت جدا از هم، که موازی هم پیش می رند و در انتها به هم میرسند؛ گویندگی آفای تهامی بر روی آنونس این فیلم، بی نظیره، صدایی که با هیجان های لحظه ای فیلم کم و زیاد میشه و بدون اینکه ذره ای از فیلم اسپویل بشه، مخاطب رو به دیدنِ روزها و حوادثِ عجیبی از روزهای جنگ جهانی دوم دعوت می کنه. یا اگه راه دور نریم و سراغ کمدی های قدیمی و دوست داشتنی ایرانی خودمون بریم، بعد از دیدن آنونس فیلم دختر شیرینی فروش به کارگردانی آقای طهماسب، متوجه می شیم که، صدایی که محکم و استوار پای تمام هیجانات فیلم های اکشن و ماجراجویی هالیوود ایستاده، چقدر راحت، با یک تغییر لحن ساده و شیرین، دیدن یه فیلم سینمایی کمدی رو برامون جذاب و دلپذیر می کنه، یا اگه بخوایم به آخرین آنونسی که آقای تهامی گویندگی کردند اشاره کنیم، فیلم سینمایی ماجرای نیمروز رد خون، ساخته محمد حسین مهدویانه، که در این آنونس اضطراب، ترس و هیجان های روزهای سخت دهه شصت رو با صدای آقای تهامی می شنویم، اینکه چقدر بی نظیر تاثیرات متفائتی رو که از فیلم ها می گیرند، با صداقت و درستی و البته برانگیختگی حس کنجکاوی به مخاطب القاء می کنند. طبق همون حرف هایی که اول این قسمت از پادکست زدیم، بزرگترین ویژگی آقای تهامی، در کنار تمام مهارت هایی که در آنونس گویی دارند، استعداد و هوششون، در تاثیری گذاری روی ناخودآگاهِ مخاطبه، که در تمام این سالها، ایشون رو یکه تازه این عرصه به ظاهر آسون، اما در باطن سخت کرده.
برای حُسن ختام این پادکست، باید گفت: افرادی در جهان هستند که تولد انسان هایی از جنس اون ها، شاید قرن ها طول بکشه و شاید هم دیگر تکرار نشه، افرادی که غریزه ذاتی خودشون رو با عنصر تلاش ترکیب کردند و به مرحله علاء هنرمند بودن رسیدند. افرادی که هرچقدر بهشون اضافه می شه و بزرگتر می شوند، شاخه های مَنش و معرفتشون افتاده تر می شه و نگاهشون هم سطح و چشم به چشم مردم سرزمینشون، نظاره گرِ پهنهِ وسیعِ هستی و بشر می شه. بی شک استاد ابوالحسن تهامی از همین جنس و جوهر هستند و وجودشون تا زمانی که هنر، گوشه ای از این خاک و سرزمینه، برای ما افراد هنردوست غنیمت و برکت به شمار می اد. آرزو میکینم که آقای تهامی نژاد سالهای سال برقرار و سلامت باشند و ما هم از هنرشون نهایت لذت و ببریم.